پلاگهای لاستیکی تمایل دارند که با گذشت زمان به دلیل تخریب اکسیداتیو دچار فرسودگی شوند، که این امر به طور قابل توجهی مدت زمان استفاده از آنها را قبل از نیاز به تعویض کاهش میدهد. هنگامی که این پلاگها در معرض عواملی مانند نور فرابنفش خورشید یا گرمای شدید قرار میگیرند، فرآیند اکسیداسیون به طور چشمگیری تسریع میشود و باعث میشود ماده زودتر از حالت عادی تخریب شود. در اینجا است که آنتیاکسیدانها کاربرد دارند. این مواد با کند کردن واکنشهای شیمیایی که به لاستیک آسیب میزنند، باعث میشوند پلاگها برای مدت بیشتری قابل استفاده باقی بمانند. آنتیاکسیدانها در واقع از انجام این واکنشهای مخرب در ساختار ماده جلوگیری میکنند و این امکان را فراهم میکنند که قطعات لاستیکی حتی در شرایط سخت محیطی که روزانه با آن مواجه هستند، سالم باقی بمانند.
هنگامی که پلیمرهای لاستیکی با مواد شیمیایی خاصی در تماس قرار میگیرند، معمولاً واکنشهای شیمیایی ایجاد میشود و خواص آنها تغییر میکند. حلالها و اسیدها مثالهایی هستند که اغلب مشکلاتی مانند تجزیه یا انبساط را به وجود میآورند و این امر به مرور زمان باعث ضعیف شدن لاستیک میشود. ما در موارد واقعی شاهد بودهایم که درزهای لاستیکی به دلیل اینکه توانایی بازگشت به حالت اولیه خود را پس از قرار گرفتن در معرض مواد شیمیایی از دست دادهاند، دچار خرابی میشوند. خبر خوب این است که محققان سالها است که به مطالعه این تعاملات پرداختهاند. کار آنها منجر به بهبود روشهای انتخاب مواد شده است. تولیدکنندگان اکنون میتوانند نوع مناسب ترکیب لاستیکی را بر اساس مواردی که قرار است با آنها در تماس باشد انتخاب کنند، نه اینکه فقط به دلیل اینکه گزینه ارزانتر یا در دسترستری بود، آن را انتخاب کنند.
میکروبهای موجود در فرآیند خوردگی نیز نقش دارند که بر روی پلاگهای لاستیکی تأثیر میگذارند، بهویژه هنگامی که انواع خاصی از باکتریها و قارچها شروع به کار روی این مواد لاستیکی میکنند. این موجودات کوچک در طول زمان، اجزای شیمیایی لاستیک را تجزیه میکنند که منجر به ضعیف شدن ساختار آن و در نهایت خرابی میشود. وقتی محققان به بررسی تأثیر میکروبها روی لاستیک میپردازند، معمولاً محیطهایی که از رشد این موجودات پشتیبانی میکنند را بررسی میکنند و آزمایشهای مختلف آزمایشگاهی را انجام میدهند تا میزان خسارت وارد شده را دقیقتر بسنجند. چندین روش مناسب برای این نوع ارزیابی وجود دارد. برخی از این روشها شامل ایجاد محیطهای مصنوعی شبیه به شرایط واقعی هستند، در حالی که برخی دیگر متکی به بررسی نمونهها تحت میکروسکوپ هستند. تمام این تکنیکها به ما کمک میکنند تا تشخیص دهیم که آیا میکروبها حضور دارند یا خیر و چه تأثیراتی روی لاستیک دارند. این اطلاعات سپس در توسعه فرمولهای جدید لاستیکی که در برابر حملات میکروبی مقاومتر هستند و خطر مشکلات خوردگی را در آینده کاهش میدهند، مفید خواهند بود.
لاست کردنیل به خوبی به خاطر مقاومت بالایی که در برابر خوردگی در تماس با انواع هیدروکربنها از خود نشان میدهد، متمایز میشود. برای افرادی که در مکانهایی مانند پالایشگاههای نفت یا کارخانههای گاز کار میکنند، این نوع پایداری شیمیایی بسیار مهم است چرا که تجهیزات در طول روز با مواد سخت تماس پیدا میکنند. بررسی عملکرد آن نشان میدهد که لاستیک کردنیل در برابر تخریب بسیار بهتر از بسیاری از جایگزینها در شرایط مشابه مقاومت میکند. بیشتر مهندسانی که به طور منظم با این مشکلات روبرو هستند، تمایل دارند در مواقعی که قطعات به طور مداوم در معرض هیدروکربنها قرار دارند، از لاستیک کردنیل استفاده شود، چرا که این ماده در طول زمان بسیار پایدار باقی میماند. استفاده صحیح از لاستیک کردنیل باعث میشود سیستمها برای مدت طولانیتری سالم بمانند، مشکلات نگهداری کمتری ایجاد شود و قطعات عموماً بیش از عمر مورد انتظار خود کار کنند. به همین دلیل است که بسیاری از واحدهای صنعتی به لاستیک کردنیل به عنوان یک انتخاب قابل اطمینان برای کارهایی که نیاز به کارکرد پیوسته و بدون نیاز به تعمیرات مکرر دارند، اتکا میکنند.
این لاستیک EPDM در برابر مواد شیمیایی و تنشهای فیزیکی مقاومت خوبی دارد، به خصوص وقتی با اسیدها روبرو میشود. آزمایشها مرتب نشان دادهاند که این ماده در شرایط سخت به خوبی عمل میکند. بیشتر دستورالعملهای صنعتی هرگاه نیاز به مقاومت در برابر خسارات اسیدی باشد، به سمت EPDM اشاره میکنند و این همان چیزی است که توضیح میدهد چرا بسیاری از کارخانههای شیمیایی و تصفیهخانههای فاضلاب به آن اتکا میکنند. وقتی شرکتها برای قطعاتی که با مواد شیمیایی خشن در تماس هستند از EPDM استفاده میکنند، در واقع عمر بیشتر این قطعات بدون خرابی را تضمین میکنند. چیزی که EPDM را ارزشمند میکند فقط توانایی مقاومت در برابر حملات اسیدی نیست، بلکه این دوام است که باعث کاهش هزینههای تعویض و مشکلات نگهداری و تعمیر در طول زمان میشود. برای کسی که روزانه با مواد خورنده کار میکند، EPDM هم حفاظت و هم صرفهجویی را فراهم میکند.
لاست FKM فلوروکربنی در شرایط سخت برجسته میشود، زیرا نسبت به بیشتر لاستیکهای دیگر در بازار، تغییرات دما و مواد شیمیایی را بهتر تحمل میکند. ما این موضوع را در شرایط واقعی نیز شاهد بودهایم. برخی اعداد و ارقام این موضوع را تأیید میکنند، اما داستان واقعی را همان داستانهای کاربرانی روایت میکنند که این محصول را در جاهایی به کار میبرند که هیچ چیز دیگری به نظر نمیرسد کار کند. برای تولیدکنندگانی که در پالایشگاههای نفت، کارخانههای شیمیایی یا هر مکانی که مواد خورنده وجود دارد فعالیت میکنند، FKM تقریباً غیرقابل چشمپوشی است. وقتی شرکتها به جای استفاده از قطعات دیگر، به سراغ قطعات FKM میروند، معمولاً متوجه کاهش خرابیها و دوام بیشتر تجهیزات میشوند. به همین دلیل است که بسیاری از مهندسان هر زمان که نیاز به چیزی دارند که تحت فشار از کار نیفتد یا در معرض مواد شیمیایی سختگیرانه روزانه ذوب نشود، حتماً از FKM استفاده میکنند.
در درجات حرارت بسیار بالا، درپوشهای لاستیکی دچار مشکل میشوند و این امر فرآیند پیری آنها را تسریع میکند. وقتی دماها بیش از حد نوسان میکنند، ماده با سرعت بیشتری نسبت به حالت عادی از بین میرود. آزمایشهای علمی این موضوع را به خوبی تأیید میکنند. گرما را به عنوان مثال در نظر بگیرید؛ این عامل باعث میشود لاستیک به مرور زمان انعطافپذیری و استحکام خود را بسیار سریعتر از دست بدهد. جامعه علمی به بررسی سرعت تخریب انواع لاستیک در شرایط مختلف پرداخته است و یافتههای آنها بسیار روشن است: لاستیک در شرایط بسیار گرم دیگر به خوبی کارایی خود را حفظ نمیکند. این موضوع برای صنایعی که به آببندی و واشرها متکی هستند بسیار مهم است، زیرا در صورتی که مواد به دلیل تنشهای حرارتی زودتر از موعد دچار خرابی شوند، هزینههای تعویض بسیار بالا میرود.
دانستن اینکه سطوح غلظت عوامل خورنده چگونه روی مواد لاستیکی تأثیر میگذارند، در قضاوت در مورد مدت زمان استحکام آنها بسیار مهم است. در واقع این نقاط آستانهای به ما میگویند که لاستیک از چه سطحی از تماس با مواد شیمیایی خورنده شروع به تخریب میکند. صنایع معمولاً آزمایشهایی را با دنبال کردن رویههای مشخص انجام میدهند تا این محدودیتها را به طور دقیق تعیین کنند و در عین حال با رهنمودهای آزمایشی تعیین شده مطابقت داشته باشند. هدف از این استانداردها بسیار ساده است؛ این استانداردها اطمینان میدهند که نمونههای لاستیکی همواره به یک روش یکسان آزمایش شوند، تا تولیدکنندگان بتوانند به طور قابل اعتمادی پیشبینی کنند که محصولاتشان چقدر میتوانند در برابر سایش و فرسایش در طول ماهها و حتی سالها مقاومت کنند.
هنگامی که پلاگهای لاستیکی همزمان با تنشهای فیزیکی و تماس شیمیایی روبرو میشوند، مشکلات خوردگی تمایل دارند بسیار بدتر از هر کدام از عوامل بهتنهایی شود. درک نحوه کارکرد این دو نیرو با هم به توضیح این موضوع کمک میکند که چرا مواد در محیطهای صنعتی بهطور مکرر دچار شکست میشوند. مثالهای واقعی از آنچه اتفاق میافتد زمانی را نشان میدهند که قطعات لاستیکی تحت حرکت مداوم قرار دارند و همزمان با مواد شیمیایی خورنده در تماس هستند. یک کارخانه شاهد این بود که چندین دسته کامل از واشرها پس از چند هفته از بین رفتند، چون این دو نوع سایش را بهصورت همزمان در نظر نگرفته بودند. برای مهندسانی که با قطعات لاستیکی در شرایط سخت کار میکنند، در نظر گرفتن همزمان بارهای مکانیکی و واکنشهای شیمیایی در آزمایش دوام منطقی است. بسیاری از تولیدکنندگان اکنون این آزمایشهای استرس دوگانه را بهعنوان یک روش استاندارد اعمال میکنند، بجای اینکه تنها به ارزیابیهای تکعاملی اتکا کنند.
اینکه سطح یک ماده چقدر صاف یا زبر باشد، تفاوت ایجاد میکند، زیرا این موضوع مانع از تشکیل آن شکافهای خیلی کوچک میشود که در نهایت به نقاط بحرانی خوردگی تبدیل میشوند. وقتی سطوح پرداخت کیفیت داشته باشند، دیگر آن ناهمواریها و خراشهای کوچک وجود ندارند که باعث شروع رشد ترکهای ریز شوند. بیشتر مهندسان این موضوع را خوب میدانند و به همین دلیل وقت بیشتری را در حین تولید صرف عملیات روی سطح میکنند. آنها قطعات فلزی را تا جایی که بدرخشد پولیش میکنند، پوششهای محافظ مانند رنگ یا موم را به کار میبرند، در واقع هر کاری که بتواند یک مانع بین ماده و هر چیزی که بخواهد به آن حمله کند ایجاد کند. برخی از کارخانهها حتی تا حد استفاده از تکنیکهای تخصصی مانند آبکاری یا تیمار لیزری پیش میروند تا لایه اضافی حفاظت در برابر خطر خوردگی در آینده فراهم کنند.
شکلگیری قطعات نقش مهمی در جلوگیری از تجمع مایعات ایفا میکند که اغلب منجر به مشکلات خوردگی در آینده میشود. وقتی طراحان در مورد شکلها و ساختارها خلاقیت میکنند، در واقع به زهکشی بهتر آب کمک میکنند، به این ترتیب احتمال اینکه مواد خورنده روی سطوح باقی بمانند و باعث تخریب شوند، کاهش مییابد. عواملی مانند سطوح شیبدار و زهکشهای بهخوبی طراحیشده، طبق آزمایشهای عملی که ما در طول زمان انجام دادهایم، بسیار مؤثر هستند. تولیدکنندگانی که این نوع ویژگیها را در طراحیهای خود لحاظ میکنند، اغلب شاهد کاهش قابلتوجهی در بروز مشکلات خوردگی در محصولات خود هستند.
در مقایسه با مواد تک لایه، ساختارهای کامپوزیتی چندلایه در برابر خوردگی شیمیایی در طول زمان مقاومت بهتری از خود نشان میدهند. با ترکیب مواد مختلف در لایههای متنوع، این مواد عملکرد بسیار خوبی حتی در مواجهه با محیطهای سخت از خود نشان میدهند. به عنوان مثال، در کاربردهای هوانوردی، مهندسان فلزات را با پلیمرها لایهبندی میکنند تا مانعی ایجاد شود که از نفوذ عوامل خورنده جلوگیری کند. هرچند که هزینههای تولید در این روش لایهای افزایش مییابند، اما بیشتر کاربران صنعتی این هزینه اضافی را ارزشمند میدانند چون تجهیزاتشان عمر بیشتری دارند و نیازی به تعویض مکرر نیست. تیمهای نگهداری و تعمیرات قطعاً از این موضوع استقبال میکنند که نیازی نیست هر چند ماه یکبار قطعات را تعویض کنند و این موضوع تفاوت بسزایی در بودجههای عملیاتی بسیاری از بخشها ایجاد میکند.
دریافت اندازهگیریهای دقیق از مدت زمانی که مواد لاستیکی میتوانند دوام بیاورند، وقتی که میخواهیم بدون اینکه به طور غیرمنتظره از کار بیفتند، به خوبی عمل کنند، اهمیت زیادی دارد. در اینجا است که آزمون غیرمخرب به عنوان یک روش عالی وارد صحنه میشود، چرا که این امکان را فراهم میکند تا بدون اینکه به ماده آسیبی وارد شود، بتوانیم بررسی کنیم که درون ماده چه اتفاقی افتاده است. روشهای متداول دیگری نیز در این زمینه وجود دارد. آزمون اولتراسونیک با ارسال امواج صوتی از ماده به دنبال ترکهای پنهان یا نقاط ضعیف است، در حالی که بازرسی رادیوگرافیک کاری مشابه انجام میدهد اما به جای امواج صوتی از اشعه ایکس استفاده میکند تا تصاویر دقیقی از آنچه در زیر سطح ماده اتفاق میافتد به دست آورد. این آزمونها در صنایع مختلف مرتب ثابت کردهاند که میتوانند مشکلات را قبل از تبدیل شدن به مسائل اساسی شناسایی کنند. با شناسایی به موقع نشانههای سایش و فرسایش، شرکتها میتوانند قبل از اینکه خرابی کامل رخ دهد، مشکلات را برطرف کنند و این امر به طور طبیعی باعث میشود قطعات لاستیکی در کاربردهایی از جمله درزگیرهای خودرو تا تجهیزات صنعتی دوام بیشتری داشته باشند.
نگه داشتن شرایطی که مواد لاستیکی در معرض مواد شیمیایی متورم میشوند به درک این موضوع کمک میکند که آیا این مواد از نظر شیمیایی در حال تخریب هستند و آیا عمر کافی برای کاربرد مورد نظر خود را دارند. چند روش مختلف برای اندازهگیری این اثر متورمشدگی پس از تماس با مواد شیمیایی وجود دارد. برخی آزمایشگاهها از اندازهگیری حجم استفاده میکنند در حالی که برخی دیگر از رنگهای خاصی استفاده میکنند که در نقاطی که ماده تحت تأثیر حلالها قرار میگیرد، رنگ خود را تغییر میدهند. مطالعات انجام شده در آزمایشگاههای مختلف نشان دادهاند که این روشها به خوبی عمل میکنند. به عنوان مثال، محققان الگوهای متورمشدگی یکسانی را مشاهده کردهاند که با شرایط شیمیایی خاصی همپوشانی دارند و این امر مهندسان را قادر میسازد تا در زمان برنامهریزی برای زمانهای تعمیر و نگهداری یا انتخاب مواد برای کاربردهای خاص، اتکای بیشتری داشته باشند. وقتی شرکتها این روشهای آزمایشی را در عمل به کار میگیرند، معمولاً مشکلات را زودتر شناسایی میکنند و از شکستهای گرانقیمت در آینده جلوگیری میکنند و این امر باعث میشود تجهیزات حتی در شرایط سخت کاری نیز قابل اعتماد باقی بمانند.
برنامهریزی زمان تعویض قطعات بر اساس مدت زمان استحکام مواد، نقش مهمی در ادامهدار بودن عملیات تولید دارد. مهندسان روشهای مختلفی را برای تعیین بهترین زمان جهت تعویض قطعات لاستیکی قبل از خرابی واقعی آنها ابداع کردهاند. اکثر این روشها به عواملی مانند میزان سایش در طول زمان و نوع تنشهایی که مواد در حین عملکرد عادی تجربه میکنند، توجه میکنند. برخی از رویکردها حتی شرایط محیطی که بر طول عمر قطعات تأثیر میگذارد را نیز در نظر میگیرند. به کارگیری این گونه مدلهای پیشبینیکننده واقعاً به بهبود برنامههای نگهداری و تعمیر کمک میکند. بسیاری از شرکتها اکنون در مییابند که دنبال کردن این دستورالعملها باعث کاهش خرابیهای غیرمنتظره و صرفهجویی در هزینهها در بلندمدت میشود، در حالی که همچنان اهداف تولید را بدون تأخیرهای غیرضروری برآورده میکند.
با به کارگیری این روشها و تکنیکها، صنایع میتوانند دوام و قابلیت اطمینان مواد لاستیکی را افزایش دهند، عملیات را در برابر خطرات حفاظت کنند و نیاز به تعویضهای اضطراری را کاهش دهند. ارزیابیهای منظم و نگهداری به موقع نقش کلیدی در دستیابی به چنین نتایجی ایفا میکنند و رویکردی پیشگیرانه در مدیریت میتواند منجر به بهبود قابل توجه در طول عمر مواد شود.